هیچ چیز لذت بخش تر از این نیست که یک نفر احساست رو بفهمه
بدون اینکه بخوای به زور بهش حالی کنی . . .
هنوز هم وقتی باران می آید
تنم را به قطرات باران می سپارم
می گویند باران رساناست
شاید دستهای من را هم به دستهای تو برساند
زندگی باغی است که با عشق باقی است
مشغول دل باش نه دل مشغول
بشتر غصه های ما از قصه های خیالی ماست
پس بدان ا گر فرهاد باشی همه چیز شرین است.
جلوی آیینه که میروم تنهاییم دوتاست
هرچه در آن است منم ، تو را میجویم
در هیچ آیینه ای هیچ تویی جز من نیست …
برعکس پول هایم زندگیم گوشه دارد، همانجا که همیشه تنها مینشینم!
ماهیگیر دلش سوخت
این بار ماهی بود که از تنهایی قلاب را
رها نمی کرد
پلکهای مرطوب مرا باور کن
این باران نیست که میبارد
صدای خسته ی من است که از چشمانم بیرون می ریزند . . .
دوست داشتن نم نم باران ست
کم کم می آید و به درازا می کشد
بارانى دوستت دارم
آهای سهراب
قایق دیگر جوابگو نیست ، کشتی باید ساخت
اینجا مثل من تنها زیاد است…رفته ای اما رد پایت مانده است در من ، کنار تنهایی ام قدم میزند بی من !
من از تمام آسمـــان یک بــــاران را میخواهم
و از تمــــام زمین یک خیابان را …
و از تمام تو یک دست ڪه قفــــل شده در دست مـن .
همه چیز رو فراموش می کنم؛
تو فقط دستمو بگیر،
اونقدر محکم که حس کنم
تمامِ تو سهمِ منه ♥️منبع :
عکس عاشقی
داستان قسمت آخر سریال تلخ و شیرین
متن های کوتاه و جملات در مورد رفیق
عکس قسمت آخر سریال تلخ و شیرین و داستان سریال
داستان قسمت آخر سریال فضیلت خانم