در این قسمت مجموعه شعر و اشعار دلتنگی
دلتنگی حالتی از فرد عاشق است که با حس غمگینی و ملامت ممکن ایجاد شود. این دلتنگی برخاسته از دلایل مختلفی مانند عاشقی و دوری از معشوق است. در ادامه اشعار زیبا با مضمون دلتنگی را می خوانید.
در دل دردیست از تو پنهان که مپرس
تنگ آمده چندان دلم از جان که مپرس
با این همه حال و در چنین تنگدلی
جا کرده محبت تو چندان که مپرس …
*~*~*~*
خدایا
این دلتنگیهای من را هیچ بارانی آرام نمیکند
فکری کن
اشک من طعنه میزند به باران رحمتت . . .دلتنگ یارم هستم و امیدم به درگاه تو …
*~*~*~*
نبودنت مثل تمام کردن سیگار است
در نیمه شبی برفی
وقتی دکههای شهر بستهانددلتنگ یارم و هیچ چیزی درمان من نیست
*~*~*~*
دلم تنگ ندانم صبر کردن
ز دلتنگی بوم راضی بمردن
ز شرم روی ته مو در حجابم
ندانم عرض حالم واته کردن
باباطاهر
*~*~*~*
کمی گیجم کمی منگم عجیب است
پریده بی جهت رنگم عجیب است
تو را دیدم همین یک ساعت پیش
برایت باز دلم تنگ است …
*~*~*~*
صنما، به دلنوازی نفسی بگیر دستم
که ز دیدن تو بیهوش و ز گفتن تو مستم
دل تنگ خویشتن را به تو میدهم، نگارا
بپذیر تحفه من، که عظیم تنگ دستم
اوحدی مراغهای
*~*~*~*
ماهی که به قد سرو روانم آمد
دلتنگی او آفت جانم آمد
دلتنگ چنان شد که اگر جهد کنم
گِرد دل او بر نتوانم آمد
عطار
*~*~*~*
شعر دلتنگی عاشقانه سر تا سر دشت خاوران سنگی نیست
کز خون دل و دیده برو رنگی نیست
در هیچ زمین و هیچ فرسنگی نیست
کز دست غمت نشسته دلتنگی نیست
ابوسعید ابوالخیر
*~*~*~*
جانا تو ز دیده اشک بیهوده مبار
دلتنگی من بس است دل تنگ مدار
تو معشوقی گریستن کار تو نیست
کار من بیچاره به من باز گذار
مهسَتی گنجوی
*~*~*~*
نامدی دوش و دلم تنگ شد از تنهایی
چه شود کز دلم امروز گره بگشایی
ور تو آیی نشود چاره تنهایی من
که من از خویش روم چون تو ز در بازآیی
قاآنی
*~*~*~*
چون زبان راز دل نمیداند
چیستش چاره غیر دلتنگی
چون نداند زبان رومی را
از حسد تنگدل شود زنگی
قاآنی
*~*~*~*
از چرخ چو بر تو مهر فرزندی نیست
دلتنگی کردن از خردمندی نیست
چون کار تو چونانکه تو بپسندی نیست
در روی زمین هیچ چو خرسندی نیست
مسعود سعد سلمان
داستان قسمت آخر سریال تلخ و شیرین
متن های کوتاه و جملات در مورد رفیق
عکس قسمت آخر سریال تلخ و شیرین و داستان سریال
داستان قسمت آخر سریال فضیلت خانم